آموزش و پرورش، رویای آینده، حسرت گذشته
روزنامه وقایع اتفاقیه 24 امرداد 96
15 سال از اولین روزی که به عنوان معلم وارد کلاس شدم می گذرد، فصل مشترک همه ی این سال ها کاستی های شدیدی است که همواره در مدارس شاهد بوده ام و نکته جالب امیدیست که به بهبود اوضاع در همه این سال ها مطرح بوده است... سال آینده سهم خوبی برای آموزش و پرورش در بودجه خواهیم دید... ، در دولت جدید آموزش و پرورش جایگاه ویژه ای خواهد داشت... ، با تغییر وزیر شاهد تغییراتی محسوس در آموزش و پرورش خواهیم بود... ، با اجرایی شدن سند تحول بنیادین، آموزش و پرورش در همه عرصه ها متحول خواهد شد ... ، اینها بخشی از جملات امید بخشی است که در این سال ها پی در پی برایمان تکرار شده است. واما دوباره موسم وعده های امید بخش است و قرار است وعده های امیدآفرینی که در دوران انتخابات تکرار شد با انتخاب وزیر به مرحله ی عمل در آید. گزینه های مختلفی در این مدت مطرح شدند و حامیان هر کدام اعتقاد داشتند که گزینه ی مورد نظرشان فردایی بهتر را برای این نهاد رقم خواهد زد. همه اتفاق نظر داشتند که آموزش و پرورش مسیر توسعه پایدار کشور است و از ضرورت پیش رفتن این نهاد همراه با آخرین فناوری ها و نظریات روز دنیا می گفتند. یکبار دیگر به اولین روزهای معلمی ام بر می گردم و مرور می کنم در پس همه این شعارها چه بر سر آموزش و پرورش مان آمد. آیا امروز به پیشرفتی قابل قبول نسبت به آن روز دست یافته ایم ... هر چه به ذهنم فشار می آورم جز در جازدن ها و حتی پسرفت ها چیز قابل توجه دیگری به ذهنم خطور نمی کند. انباری هایی را بخاطر می آورم که با نصب تخته سیاه تبدل به کلاس درس شد . ساعات فوق برنامه و رایگان مدارس شبانه روزی که اندک اندک آب رفته، فراموش شدند و جای خود را به دریافت هزینه اسکان از دانش آموزان روستایی دادند. تسهیلات در نظر گرفته شده برای ادامه تحصیل از جمله ماموریت تحصیلی که امروز بیشتر تبدیل به ممنوعیت تحصیل شده است . کلاس های 40 نفره امروز که روزگاری بندرت آمار 30 نفر را در خود جای می دادند، تدریس اختیاری مدیران مدارس که اندک اندک رنگ اجبار به خود گرفت. کاهش ساعات آموزشی مدارس با هدف صرفه جویی و ... بخشی از مواردیست که در ذهنم خودنمایی می کند. به معیشت معلم کاری ندارم چرا که همه آن را از بر شده اند. با خود می اندیشم گزینه هایی که رویای رساندن آموزش پرورش به آینده ای درخشان را به جامعه فرهنگیان القا می کنند آیا توان و ظرفیت برگرداندن این نهاد نابسامان را به همان 15 سال قبل دارند. فارغ از همه دسته بندی ها آیا بطحایی که در طی یک دوره ی سه ساله از او به عنوان دست راست فانی یاد می شد کارنامه قابل قبولی از خود برجای گذاشته است و جسارت، نفوذ و توانایی مدیریتی بالایی از خود نشان داده است. بدون شک انتظار حل تمام مشکلاتی که چندین دهه بر روی هم انباشته شده در طی دوره مسئولیت ایشان انتظاری بس نابجاست اما باید دید وی چه گام های مثبتی جهت کاهش آن برداشته است. به نظر نگارنده نه تنها در طی این دوران همچون اکثر دوره های قبل گام های مثبت چشمگیری برداشته نشد بلکه بخشی از پسرفت های امروز آموزش و پرورش مان سهم جناب بطحایی و تیم تصمیم گیرنده همراه ایشان است. افزایش نرم کلاس ها از مهمترین تصمیماتی است که در آخرین ماه های معاونت ایشان اتخاذ گردید. تصمیمی که علاوه بر کاهش محسوس کیفیت آموزشی، روح ، روان و جسم معلم را هدف قرار داد تا فرادستان این نهاد از کاهش ساعات حق التدریس و صرفه جویی حاصل از آن به عنوان افتخار دوره تصدی خود یاد کنند. افت کیفیت و خدمات بیمه طلایی فرهنگیان که نارضایتی وسیعی را بدنبال داشت نیز از دیگر یادگارهای ایشان می باشد. آموزش و پرورش امروز بسان مریضی در حال احتضار است که نفس هایش به شماره افتاده و نیازمند مسیحا نفسی است تا جانی دوباره گیرد. حال باید دید در شرایطی که در حسرت گذشته بسر می بریم می توان با گزینه هایی در این سطح رویای آینده ای درخشان را در سر داشت یا باز هم باید بر شمار این حسرت ها افزوده شود.
نویسنده: حفیظ اله مشهور